علیرضا روشن

کاش می‌شد مُرد !
مثل راه رفتن
خوابیدن
خرید کردن
کاش می‌شد خواست
و مُرد ...

خودت بگو - میثم ابراهیمی

تو ، یه حس عمیقی با دردام رفیقی هنوزم

من ، یه شمعم که میخوام همش با خیالت بسوزم

تو ، یه عمره غریبی توو این شهرِ بی عشقِ صد رنگ

من ، سکوت میکنم بی تو خاطراتت چه دلتنگ

خودت بگو ، با کی درد و دل کنم میون این غریبه ها

خودت بگو ، جز تو کی شده دلیل بغض و زخمِ این صدا

خودت بگو ، خودت بگو

خودت بگو ، بی عشقت چجوری میشه لحظه رو ادامه داد

خودت بگو ، غیر از دیدنت چی مونده حالا که دلم بخواد

خودت بگو ، خودت بگو

باز ، تو میگیری دستام و میگی نترس من همینجام

باز ، بیدار میشم از خواب و باز هم تموم میشه رویام

من ، به یادت قسم که دیگه تابِ دوری ندارم

تو ، کجایی که با گریه سر رو شونت بذارم

خودت بگو ، با کی درد و دل کنم میون این غریبه ها

خودت بگو ، جز تو کی شده دلیل بغض و زخمِ این صدا

خودت بگو ، خودت بگو

خودت بگو ، بی عشقت چجوری میشه لحظه رو ادامه داد

خودت بگو ، غیر از دیدنت چی مونده حالا که دلم بخواد

خودت بگو ، خودت بگو

حسین زحمتکش

بدان قدر مرا؛ مانند من پیدا نخواهد شد

که هرکس باتوباشد، غیر من، دیوانه خواهد شد

اگر امروز بغضم را بِراند شانه های تو

کسی غیر از تو فردا گریه ام را شانه خواهد شد!

شبی از چِک چِک باران به گوشِ کاسه فهمیدم

که این سقفِ ترک خورده، وَبالِ خانه خواهد شد

غرورم راشکستی راحت و هرگزنفهمیدی

که بُرجی خسته با پس لرزه ای ویرانه خواهد شد

نَفَهمیدی که وقتی عِشق باشد،کِرمِ خاکی هَم

اگر پیله بِبافَد دور خود پَروانه خواهد شُد

تورا من زنده خواهم داشت، زیرا عشقِ من روزی

برای نسل های بعدِ ما افسانه خواهد شد

احمد شاملو

آدم ها همه می پندارند که زنده اند؛
برای آنها تنها نشانه ى حیات،
بخار گرم نفس هایشان است!
کسی از کسی نمی پرسد:
آهای فلانی!
از خانه دلت چه خبر
گرم است
چراغش نوری دارد هنوز؟